معنی شترمرغ آمریکایى
حل جدول
ناندو
شترمرغ
نعامه
نوعى شترمرغ
ناندو
سم شترمرغ
خف
شترمرغ آمریکایی
ناندو
یوزپلنگ آمریکایى
جگوار
فضاپیماى آمریکایى
دیسکاورى
بازیگر آمریکایى
دپ
جنگنده آمریکایى
فانتوم
دختر آمریکایى
نمایش نامه نیل سایمون
لغت نامه دهخدا
شترمرغ. [ش ُ ت ُ م ُ] (اِ مرکب) نعامه.ظلیم. اشترلک. (مؤید الفضلاء). اشترمرغ. مرغی باشد شبیه به شتر و عربان نعامه خوانند. (برهان). نوعی است از مرغ که در بعضی اعضا مشابه به شتر باشد گویند که آتش هم میخورد. (غیاث اللغات). حیوانی است که گردن و سر آن به شتر ماند و پرهای آن به مرغ و دیده ام که آتش افروخته و آهن تفته و فلوس مس فرو برد و بلع کند و به تحلیل برد. حیوانی بدبوی و کثیف است و به حمق معروف است چه بیضه ٔ خود را چون به چرا رود گم کند وبر بیضه ٔ دیگری بخسبد و در مثل آمده: فلان احمق من نعامه. و مشهور است که به شترمرغ گویند بار کش گوید مرغم، گویند دانه خور گوید شترم نواله خواهم. (از انجمن آرا) (از آنندراج). پرنده ای است از راسته ٔ دوندگان که بلندیش تا 3 متر میرسد و تا حدود 100 کیلوگرم وزن می یابد. این پرنده دارای بالهای کوچک است که هیچوقت برای پرواز به کار نمیرود. تاج استخوان جناق وی از بین رفته پرنده ٔ مزبور فاقد شاه پر است. و بسرعت میدود. شترمرغ ماده در طول عمر فقط 20 تخم میگذارد که حجم هر یک به اندازه ٔ 25 برابر تخم مرغ خانگی است. (فرهنگ فارسی معین). بزرگترین طیور و واسطه ٔ فیمابین پرندگان و چهارپایان است و در افریقا و آسیای غربی وحدود گرمسیر یافت میشود و به تفاوت و مختلف الوان است شکری رنگ آن هفت قدم ارتفاع دارد و گردنش سه قدم و وزنش 13 من است و قوه و اقتدار حمل دو نفر را دارد. نوع دیگر بالهای سیاه و شفاف و دم سفیدی دارد. ارتفاع وی 10 قدم و پرهای بال او در نهایت گرانبهایی است و تقریباً در هر بالی 20 دانه پر کارآمد اعلا دارد لکن پرهای دمش غالباً شکسته و بیکاره است و رانها و زیر بالهای او عاری از پر و گردنش دارای موهای سفید و نازک میباشد از وضع و هیأت و اندازه و ترکیب بالهایش چنان مینماید که این حیوان ازبرای دویدن خلق شده است نه ازبرای پریدن. (قاموس کتاب مقدس):
چو بهرام گور آن شترمرغ دید
بکردار باد دمان بردمید.
فردوسی.
شترمرغ دیدند جایی گله
دوان هر یکی چون هیونی یله.
فردوسی.
دشت را و بیشه را و کوه را و آب را
چون گوزن و چون پلنگ و چون شترمرغ و نهنگ.
منوچهری.
خر مردمند هر سه نه مردم نه خر تمام
وز هر دو نام همچو شترمرغ بهره ور.
سوزنی.
شترمرغی، به گاه بار بردن
چو مرغی، و چو اشتر گاه خوردن.
عطار.
غم گرچه ناخوش است دل من بدان خوش است
کار غم و دلم چو شترمرغ و آتش است.
جمال الدین عبدالرزاق.
شبه شترمرغ نه اشتر نه مرغ
آتش خواران هوا و هوان.
خاقانی.
زَاءْزَاءَ الظلیم ُ؛ هر دو بازو و سر و دم برداشته تیز رفت شترمرغ. (منتهی الارب). رجوع به اشتر شود.
- شترمرغ بودن، در تداول عامه نام دو هنر داشتن اما در هیچکدام قادر به کار نبودن. (فرهنگ نظام).
- || ادعای اموری کردن و در عمل بهانه آوردن. (فرهنگ نظام).
فرهنگ عمید
پرندهای با گردن و پاهای دراز و سر و بالهای کوچک که نمیتواند پرواز کند ولی به سرعت میدود، مرغ آتشخوار،
فرهنگ معین
(~. مُ) (اِمر.) = اشترمرغ: پرنده ای است از راسته دوندگان که بلندی اش تا 3 متر می رسد. این پرنده دارای بال های کوچک است که هیچ وقت برای پرواز به کار نمی رود. وی به سرعت می دود و ماده آن در طول عمر فقط 20 تخم می گذارد.
واژه پیشنهادی
خیط
فارسی به عربی
الرهائن الأمریکان
معادل ابجد
2422